راهله سرادار | شهرآرانیوز - وقتی برای بار دوم روی صندلی سینما به لطف و پافشاری پسرم، پویانمایی «پسر دلفینی» را میدیدم به این فکر میکردم که شاید هیچ واژهای مثل رؤیا نتواند تصور قدرتمندی از وسعت جهان را در فضای ذهن بشر تداعی کند. تصوری که برخلاف دنیای بزرگترها، هرقدر با کودکی آمیختهتر باشد، به همان نسبت از توان تخیل سیال عمیقتر، قهرمانستایی عاطفیتر و لذت تجربه نزیسته خوشتر برخوردار است؛ معجونی که با ایجاد یک فانتزی دراماتیک، پابهپای کودک درون همه ما رشد میکند و تا عمر داریم دلخوش همان رؤیاهایی هستیم که برای خود ساختهایم.
رؤیا شاید تمام چیزی باشد که این روزها پای میلیونها کودک دختر و پسر را برای تماشای پسر دلفینی به سینماهای شهرهای بزرگ و کوچک باز کرده است. یک پویانمایی مدرن ایرانی که به ادعای سازندگان و رقبایش دارای پرداختی خوب و خوشساخت است. ادعایی که با ثبت فروش میلیاردی در روزهای نخست و قرار گرفتن در کنار پرفروشترین فیلمهای بزرگسالان نظیر «انفرادی» و «تیتی» در جدول فروش سینماهای کشور خیلی هم گزاف نیست؛ ضمن اینکه فروش حدود دو میلیون دلاری در مدتی کوتاه در روسیه و آسیایمیانه نیز از یک فروش بینالمللی موفق برای این فیلم در آینده خبر میدهد.
محصولات سینمایی ارائهشده در ژانر پویانمایی در سالهای اخیر، به ویژه این ۱۰ سال، گویای تقلای هنرمندان این صنعت برای جهانیسازی پویانمایی ایران است. تلاشی که در کارهایی مثل «فیلشاه»، «شاهزاده روم» و «رستم و سهراب» و «فهرست مقدس» و ... نمود موفقی داشته است و هرکدام به گواه میزان استقبال و فروش داخلی و خارجی و اظهارنظر منتقدان آنها، شاخصی برای راهیابی به صنعت انیمیشن سینمایی جهان بودهاند و طبیعی است که هرقدر اثر هنری، جهانیتر باشد، در ایران هم با استقبال بیشتری مواجه خواهد شد؛ البته به استثنای مواردی که با فرهنگ جامعه در تعارض باشد.
به نظرم آنچه «پسر دلفینی» به نویسندگی و کارگردانی محمد خیراندیش - سازنده کار موفق «فهرست مقدس»– و تهیهکنندگی محمد امین همدانی را از دیگر کارهای ایرانی و خارجی موجود متمایز میکند، کشاندن پای یک افسانه بدون زمان و مکان ایرانی، به زندگی روزمره امروز کودکان در جهان است. فرقی نمیکند که داستان در روستایی در برزیل باشد، یا شهری در آفریقا یا برجی در نیویورک و محلهای در فرانسه و هند، چون از جنس رؤیاست، به داستان همه تبدیل میشود، مانند کار بسیار موفق «لوکا» در این پویانمایی نیز دقیقا پسری کم سنوسال و ساکن اعماق آبها را میبینیم که برخلاف قوانین مشخصشده میخواهد قدم به خشکی و جهان انسانها بگذارد. همین شباهت فضاسازیها در نقدهای مختلفی مطرح شده است؛ اما اصالت ایده و اثر نهایی در پویانمایی «پسر دلفینی» بسیار درخشان و متفاوت است.
داستان بدون زمان و مکان «پسر دلفینی» در آبهای بندری در هرمز، در جنوب ایران متولد میشود. تمام ماجرا خلاصه میشود در لحظهای که پسر دلفینی افسانه ما که سالهاست با دوستان دلفینش و دیگر ماهیها در دریا زندگی میکند، خیلی اتفاقی متوجه میشود که از جنس آنها و دلفین نیست. آنها این حقیقت را از سر دوستی از او پنهان کردهاند تا احساس غربت نکند؛ اما رؤیا و ابهام بیدارشده در او، کار خود را میکند و او را به جستوجوی پرماجرایی میکشاند برای کشف حقیقت خودش، خانوادهاش و دنیایی که به آن تعلق دارد، جایی که بیمرزترین واژههای جهان یعنی رؤیا و عشق همدیگر را پیدا میکنند.
فارغ از تمامی کمبودها و نواقص پربحث و حاشیه و سختتر از آن مقایسه کارهای تازه جانگرفته در سینمای انیمیشن ایران با جهان، میتوان روح کمدی جذاب و کودکانه اثر و شیطنتهای پسر دلفینی و دوستانش در برابر ترفندهای بامزه وگاه تلخ کسانی که مادر او را طلسم کردهاند؛ خالق فرصتی دانست برای دیدن یک پویانمایی کودکانه زیبا در سینماهای ایران، پویانماییای در ستایش رؤیا، عشق و زندگی.
به این اضافه کنید لطف مجموعه صداپیشگانی نظیر ثریا قاسمی، حامد عزیزی، ناهید امیریان، نادر سلیمانی و ... همراه با اجرای چند قطعه ترانه با صدای علیرضا طلیسچی که در نوع خود فضاسازی متفاوت و تجربه جدیدی در پویانمایی ایران محسوب میشود.
در انتها وقتی پسر دلفینی تمام حقیقت را میفهمد و قصد دارد رؤیای زندگیاش را دنبال کند، ناخودآگاه ذهنمان به جملهای رهنمون میشود با این مضمون که وای از وقتی که آدمها بیرؤیا و خالی از شور عشق و معنای زندگی شوند.